برای باز شدن فایلهای صوتی:

۱۳۹۱ بهمن ۱۹, پنجشنبه

جلسه چهاردهم: پیکر روحانی بودا - Dharmakāya


بسم الله الرحمن الرحیم

همینطور که از جلسه قبل، احتمالا در خاطر دارید؛ سخن درباره جنبه های سه گانه تن بودا بود. یعنی درباره اینکه در کتب آن دین، آن آیین و نزد پیروان آن حضرت و آنگونه که از اقوال آن بزرگوار برمیاد، معتقد بودند که تن آن حضرت سه جنبه داره. این رو در مباحث، با اصطلاح Trikaya یعنی "سه جنبه تن" تعبیر میکنند.

اساس این تعالیم بر این است که، اون حضرت ظاهری داره و باطنی و چیزی میانه این دو. جنبه باطنی وجود آن حضرت رو Dharmakāya می گویند، یعنی اون تن دارمایی حضرت؛ یا پیکر روحانی اون حضرت. از این جنبه که در نظر بگیریم آن حضرت در زمان نیست، یعنی به تعبیر خارجی timeless"" هست. در زمان نیست، در مکان هم نیست.

لامکانی که درو نور خداست

ماضی و مستقبلش آخر کجاست
ماضی و مستقبلش آخر ز تست

هر دو یک چیزند پنداری که دوست

اون ساحت، ساحت زمان نیست، ساحت مکان نیست. در اون ساحتی که فوق زمان است و فوق مکان است اون پیکر دارمایی حضرت قرار داره. اون پیکر، اون جنبه، اون ساحت دائمه، جاویده و ...خوب چطوریست؟ اون پیکر چه شکلیست؟ از شکل بیرونه، از صورت بیرونه، از وصف بیرونه، از نام بیرونه، از تسمیه بیرونه.
  
هر کسی را نام معشوقی که هست

می‌برد، معشوق ما را نام نیست

بیرون نام است، بیرون نشان است، کوی بی نشانی است؛ بیرون وصف است، بیرون مکان است. اون ساحت از هر گونه ثنویت و دوگانگی خالیه. یعنی اون حضرت، اون حضرت که فوق زمان و فوق مکان است یکی است، دو تا نیست، خوب دو تا که نیست معلومه سه تا هم نیست چهار تا هم نیست؛ یکیست. هیچگونه ثنویتی در اون حضرت راه نداره. پس سلسله بوداهایی که ظهور کردند همه همون یکی اند، همون حضرتند، همون تن دارمایی حضرت است که بیرون زمان است، بیرون مکان است، بیرون نام است، بیرون وصف است. لایوصف است و یکیست.

اون مقام است که جوهر حقیقی بودا بودن بوداست. ما اگر به متونی که خودشون دارند توجه بکنیم میبینیم که چنین گفتند، چنین میگویند؛ که اینجا در این کتاب میخوانیم که: Dharmakāya یعنی تن دارمایی اون حضرت همان جوهر دارماست.

خوب پیش از اینکه ادامه بدیم به همین جمله ختم کنیم و اصلا ببینیم Dharma چیه؟ شاید اگر که سوالی طرح بکنند و بگویند مهمترین اصطلاح ادیان شرق آسیا رو بگید، از لفظ Dharma مهمتر نباشه. خوب Dharma چیه؟ Dharma یه معنای پیچیده ایه، چون میگیم تن دارمایی اون حضرت. Dharma بیان ساده ای نداره ولی بالاخره اگر قرار باشه که ما یک لغت جلوش بگذاریم و ما رو مجبور کنند به ترجمه مناسبترین لغت برای Dharma، دین است. یعنی در زبان انگلیسی هم Dharma رو ترجمه کردند به: Religion .Religion یعنی دین، مذهب، آیین. پس تن دارمایی حضرت اصل دینه، اساس دینه.    

Dharma اصلا چیه؟ در زبان پالی Dhárma سانسکریت رو، تلفظ میکنند به Dhamma. یعنی "r" رو حذف میکنند. بنابر این ما چون از متن پالی، یعنی از کتابی که اون کتاب از متن پالی استفاده کرده، استفاده کردیم؛ بجای کلمۀ Dharma میگه Dhamma. کلمۀ Dharma از ریشۀ Dhar یعنی بردن و در بر داشتن آمده است. بطور کلی دارما در کتابهای بودایی به این معناهاست: سازنده طبیعت یک چیز، قاعده، قانون، آیین، تعلیم. یک دسته دیگر از معانی دارما معانی است مربوط به: دادگری، عدل، درستکاری. یک دسته دیگه معنایی است مشتمل بر کیفیت. دسته دیگر از معنی دارما عبارت است از چیز یا موضوع اندیشه. در تفسیر از این واژه بطور کلی 4 کاربرد بدست داده اند: کیفیت، تعلیم، متن و بی روانی؛ که اینها رو قبلا تا حدودی درباره اش سخن گفتیم.

برگردیم به متن اصلی که میخواندیم: Dharmakāya همون جوهر دارماست یعنی اینکه همان ذات حقیقت است. در بعد گوهر یا جوهر؛ بودا را صورت و رنگی نیست و از آنجا که او را صورت و رنگی نباشد، وجودش از لامکان آمد است و او را جایی هم برای رفتن نیست. عجیبه از جایی نیامده است و به جایی هم نمیره:

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

« او را صورت و رنگی نباشد، وجودش از لامکان آمده است و او را جایی هم برای رفتن نیست؛ او چون آسمان لاجوردی همه چیز را در بسیط خود دارد و چون او همه چیز است او را کم و کاستی نباشد. اثبات هستی او نه این است که مردم او را هست میپندارند و نه از آن رو ناپیدا میگردد که مردم او را فراموش میکنند او را الزامی نیست که هنگام شادی و راحت مردم عیان شود و نه او را ضرورتی است که وقت غفلت و کاهلی مردم ناپدید گردد، بودا از همۀ جهات و جوانب پنداشتی اندیشه آدمی در می گذرد. و فراتر می رود. تن بودا در این بعد خود (یعنی از این حیث دارمایی خودش) همه گوشه و کنار عالم هستی را فراگرفته است همه جا میرسد همیشه باقی است، خواه مردم به او معتقد باشند یا در بودنش تردید کنند. »

التفات فرمودید که این جنبۀ دارمایی تن حضرت، میان همه بوداها میان سلسله بوداها که آمده اند و می روند مشترکه و متعاله. این وجهه از وجود حضرت در زمان نمیاد در سیرورت نمیاد، متحول نمیشه. اکنون به این نکته ای که عرض میکنم و فوق العاده مهمه التفات می فرمایید. این جنبه از وجود حضرت یعنی این پیکره دارمایی آن بزرگوار، با هر چه که در عالم هست متحده؛ یعنی با سنگ با چوب با زمین، آسمان، با مور با آب با باد با خاک با آتش با همه چی هست با رود با دریاست با صحراست با جماد با نبات با گیاه با حیوان با انسان با همه چی هست. از این حیث که اون پیکر دارمایی حضرت با همه چیز هست و تصور نفرمایید که این یه معنایِ.. خوب در عرفان ما هم هست. عرض کردم هفته پیش در پند صالح میفرمایند که: "و مولی را که با هر ذره همراه است در دل بجوید."  به نظرم اونجاست که دربارۀ فکر میفرمایند: «بی فکر ننشیند و به مرکب فکر سیر نماید و مولی را که با هر ذره همراه است در دل بجوید.» 

به این اعتبار که وجود دارمایی اون حضرت با هر چیزی در این عالم متحده، آن وجود را به اسامی ای و به القابی ملقب کردند. چند تاشو میخواهیم امروز عرض بکنیم:

- یکی اینکه به اون جنبه از وجود حضرت که پیکر دارمایی حضرته گفتند Tat"  .Tathatā" همون That هست در انگلیسی یعنی "آن"، آن درخت است، آن میز است. یعنی هر شیئی، هر چیزی در این عالم آنِ، اوست. هر چه که در عالم ببینید آنِ، همونه، خود اوست، Tathatā

- لفظ دیگری که گفتند، لقب دیگری که گفتند، یعنی به اون جنبه وجود حضرت؛ گفتند: Dharmatā، یعنی جوهر دارمایی هر چیزیست، که دربارۀ دارما توضیح دادیم. یعنی مکوّن هر چیزی، تکوین کننده هر چیزی: سنگ، چوب، مور، مار، زمین، آسمان، رود، دریا؛ مکونش اوست. مشیّ اش اوست. یعنی به اوست شیئیت چیزها، به اوست تکوین چیزها.

- لقب دیگری که گفتند، اسم دیگری که گفتند، برای اون جنبۀ وجود حضرت، یعنی پیکر دارمایی حضرت گفتند که Dharmadhātu، یعنی قلمرو دارما. 

نکته بسیار مهم این است که دارما به معنای عدل هم هست اگر آن حضرت از حیث وجود دارمایی با هر چیزی متحده، یعنی هر چیزی مظهر عدله، بالاخره قوای مبقیه در یک چیز اگر نباشه، آن چیز ویران میشه؛ هر چیزی رو که میبینیم، یه تیکه سنگ؛ اگر قوه مبقیه در اون نباشه که اون رو ابقا کنه، خوب میپاشه از هم. پس اگر نمی پاشه، هر چیزی یک اعتدالیست. این است که ما هم درمعارفمون داریم:« بِالعَدلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرض» اصلا این عالم به عدل برپاست، بنیاد و ستون هر چیزی در این عالم عدله، همه عالم قلمرو دارماست. اوست که هر چیزی رو چیزی کرده، و اون رو ابقا کرده، هر چیزی رو چیزی کرده و اون رو بر پای داشته و نگاه داشته، بنیاد هر چیزه، خوب اگر او بنیاد هر چیزه، بنیاد خودش چیه؟ خودش بنیاد نداره، بنیاد بی بنیاده،            
 
شراب و عیش نهان چیست کار بی‌بنیاد

زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد
بنیاد همه عالم اوست و او بنیادیست بی بنیاد، بعد فرموده که:

گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن

که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد
بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم

مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد

این عالم عالمیست که خراب آباده، یعنی آبادیش در خرابیشه، خراب که شد آباده. این جنبه از وجود حضرت رو که پیکر دارمایی حضرته به نقطه هم تعبیر کردند، در کتابهای انگلیسی مینویسند point اون نقطه و برای ما یادآور این است که حضرت فرمودند: « انا نقطه تحت الباء بسم الله»  منم نقطه تحت باء بسم الله، و علم هم رسیدن به همون نقطه است که: « العلم نقطة کثره الجاهلون» علم هم رسیدن به اون نقطه است، بقیه اش رو جاهلان درست کردند زیادش کردند. شاید حافظ هم به همین معنی اشاره داره اونجا که میفرماید که:
  
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن

ورنه تا بنگری از دایره بیرون باشی

بسیار خوب بحث رو اگر خلاصه کنیم، به اینجا رسیدیم که سخن درباره وجود دارمایی حضرت بود، و گفتیم که وجود دارمایی آن حضرت با همه موجودات عالم متحده.

غیرتش غیر در جهان نگذاشت

لاجرم عین جمله اشیا شد

این جنبه از وجود حضرت رو Buddhatu هم گفتند و این اصطلاح جدیده. یعنی پیکر دارمایی حضرت، همون شان بودا بودن بوداست، جوهر بودایی بوداست؛ یعنی جوهر فنا ناپذیر و حقیقت ثابت و ازلی همه موجودات. اصلا اگر موجودات عالم این وجهه رو نداشتند با بودا بیگانه بودند، خیلی عجیبه و نمیتونستند در طریق رستگاری قرار بگیرند سر اینکه همه موجودات با او خویشند اینست که جوهر همه موجودات همان جوهر وجود آن حضرته. خوب گفتیم که همه اینها رو ما بایه اصطلاحی بیان کردیم گفتیم: Dharmakāya یعنی پیکر دارمایی، پس همه برمیگرده به Dharma. Dharma چیست؟ گفتیم نزدیکترین لغت به دارما دینه. بنابر این پیکر دارمایی آن حضرت اصل دینه، خود دینه.
حالا یا در مقامیست که مقام روح است، یا در مقام دل است، آنچنان که در عرفان اسلامی آمده است که از اون حقیقت، طریقت پدید میاد؛ یا در مقام جسم است که شریعت پدید میاد. پس دین چیزی نیست جز رسیدن به گوهر بودایی که در همه چیز هست.

خوب اگر ما بخواهیم به گوهر بودایی همه چیز دست پیدا کنیم، گفتیم این با همه چیز هست، با سنگ با چوب با زمین با آسمان... نزدیکترین چیز به ما چیه؟ مثلا الان این لیوان آب به من نزدیکه، این میکروفن به من نزدیکه، فرزند من به من نزدیکه؛ کجا من دنبال ...در همه چیز هم هست، در همه چیز هم هست. تکرار کنیم در چوب و سنگ و زمین و آسمان و رود و دریا و آب و باد و خاک آتش، کجا دنبالش ... از کجا به ما نزدیکتره؟ کی در این عالم از همه چیز به ما نزدیکتره؟ خودمون! خودمون!

پس دین چیزی نیست جز اینکه اون گوهر بودایی که اصل وجود حضرت است و گوهر وجود هر چیزیست در وجود خودمون پیدا کنیم. و اصلا اندیشه همین بوده یعنی در لسان مردم جنگل نشین شرق آسیا، که با چوب و جنگل کار داشتن میگفتند تفکر اصلا چیزی نیست جز پی بردن به راز چوب! راز چوب! راز چوب یعنی راز سنگ، یعنی راز درخت!


این درختان اند همچون خاکیان

دستها برکرده اند از خاکدان
با زبان سبز و با دست دراز   

از ضمیر خاک می گویند راز

به اون رازی که در همۀ تکوین هست و از همه مهمتر در وجود خود ما هست برسیم. پی بردن به راز چوب! به راز سنگ! به راز وجود خودمان، این جنبه است که مربوط است به پیکر دارمایی اون حضرت.


والسلام علیکم و رحمة الله

«جلسه چهاردهم کلاس عرفان تطبیقی - آقای دکتر ریخته گران»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر